دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385241320090421Relationship between Personality Dimensions and Religious Orientationرابطهی ابعاد شخصیت و جهتگیری مذهبی1144238FAهادیبـهرامی احساندانشگاه تهرانسعیدپورنقاش تهرانیدانشگاه تهرانJournal Article20151220The aim of the present study was to determine the relationship between personality, according to Eysenck's theory, and different aspects of religious orientation. To do so, Eysenck's personality questionnaire was administered to 80 randomly chosen subjects (40 men and 40 women). To determine various aspects of religious orientation, an author-made questionnaire was used. Such scale measures 4 different religious orientations including religiosity, religious disorganization, hedonism and religious pretentiousness. <br />The results of the present study showed that there was a significant difference between men and women in the subscales of neuroticism and psychoticism and religious disorganization. Also, an inverse relationship between religious orientation, psychoticism and neuroticism was observed. Furthermore, our results showed demographic variables as predictive variables, along with neuroticism and psychoticism, did not predict religious orientation. Regression analysis indicated that psychoticism and neuroticism were negatively related to religious orientation regardless of the presence of demographic variables.بهمنظور بررسی روابط بین جهتگیری مذهبی و شخصیت براساس نظریهی آیزنک، 80 آزمودنـی که 40 نـفر آنان زن و 40 نفر دیگر مرد بودنـد، بهصورت تصادفی انتخاب شدند. آزمودنیها به پرسشنامهی شخصیت آیزنک پاسخ دادند. همچنین بهمنظور ارزیابی جهتگیری مذهبی، مقیاس جهتگیری مذهبی بهرامی احسان، اجرا شد. این مقیاس چهار بُعد جهتگیری مذهبی، سازمان نایافتگی مذهبی، بیشارزندهسازی و کامجویی را ارزیابی میکند. <br />نتـایج این پژوهش نشان داد که بیـن زنان و مردان در زیـرمـقیاسهای نـوروزگرایـی، روانپریشخویی و سازماننایافتگی مذهبی، تفاوت وجود دارد. همچنین بین روانپریشخویی، نوروزگرایی و جهتگیری مذهبی روابط معکوسی بهدست آمد. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که متغیرهای جمعیتشناختی در کنار متغیرهای نوروزگرایی و روانپریشخویی قادر به پیشبینی جهتگیری مذهبی نیستند. تحلیل رگرسیون نشان داد که روانپریشخویی و نوروزگرایی با جهتگیری مذهبی رابطهی منفی داشته و متغیرهای جمعیتشناختی سهمی در این میان ندارند.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385241320090421The Effects of the Triple P-positive Parenting Program on 7-10 Years Old Children with Externalized Behaviour Problemsتأثیر آموزش برنامهی فرزندپروری مثبت بر کاهش اختلالات برونیسازی شده در کودکان هفت تا 10 ساله15364239FAمحسنجلالیدانشگاه پیام نورالنازپوراحمدیدانشگاه پیام نورجلیلباباپور خیرالدیندانشگاه تبریز0000-0001-9163-6386محمدرضاشعیریدانشگاه شاهدJournal Article20151220The effects of the triple p-positive parenting program in 7-10 years old children with externalized behaviour problems was investigated in this study. Four schools were randomly selected from schools of nahavand city. 28 mothers whose children had received scores above cut-point on externalized problems of Child Behavioral Checklist (CBCL) were selected. Subjects were divided into control and experimental groups. Experimental group received Triple-p for 8 weeks, single a week sessions lasted two hours. The results were analyzed using Mann-Whitney U and indicated that mothers in the experimental group reported a significant decrease in signs of externalized problems in comparison with the control group. The results showed that the mother's training program did have a significant effect on the reduction of externalized behaviour problems. The emerged findings can have clinical applications in prevention and treatment of child behavior disorder.پژوهش حاضر جهت بررسی تأثیر آموزش مدیریت والدین براساس برنامهی فرزندپروری مثبت (3P) بر کاهش اختلالات برونیسازی شدهی دانشآموزان پسر 7 تا 10 سالهی شهرستان نهاوند، انجام شده است. این مطالعه از نوع شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل است و جامعهی مورد مطالعهی آن دانشآموزان پسر 7 تا 10 سالهی دبستانهای پسرانهی شهرستان نهاوند میباشند. نمونهگیری به روش خوشهای انجام شد و مادران 28 نفر از کودکانی که نمرهی مشکلات برونیسازی شدهی آنها در فهرست رفتاری کودک (CBCL) بالاتر از نقطهی برش (64=T) بود، انتخاب شده و به دو گروه آزمایش (14n<sub>=</sub>) و کنترل (14n<sub>=</sub>) تقسیم شدند. سپس برنامهی فرزندپروری مثبت به مدت 2 ماه در 8 جلسهی آموزشی120 دقیقهای برای آزمودنیهای گروه آزمایش اجرا شد. سپس مجدداً فهرست رفتاری کودک توسط مادران هر دو گروه تکمیل شد. در نهایت دادههای بهدست آمده با استفاده از روش U من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. تحلیل دادهها نشان داد که گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل، پس از پایان جلسات آموزش برنامهی فرزندپروری مثبت، کاهش معناداری در نمرات زیر مقیاسهای رفتار پرخاشگرانه (05/0P<)، رفتارهای قانونشکنانه (01/0P<) و نیز نمرهی کلی مشکلات برونیسازی شده (01/0P<) پیدا کرده است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که آموزش برنامهی فرزندپروری مثبت سبب کاهش اختلالات برونیسازی شده در کودکان مبتلا میشود.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385241320090421The Effect of Reappraisal and Suppression of Negative Emotional Experience on Frontal EEG Asymmetry according to Neuroticism and Extraversion Dimensionsتأثیر ارزیابی مجدد و فرونشانی تجارب هیجانی منفی بر ناقرینگی EEG پیشانی مغز براساس ابعاد نورزگرایی و برونگردی37714240FAجعفرحسنیدانشگاه تربیت مدرّسپرویزآزاد فلاحدانشگاه تربیت مدرّسسیّدکاظمرسول زاده طباطباییدانشگاه تربیت مدرّسحسنعشایریدانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایرانJournal Article20151220The aim of the current study is to assess the effect of reappraisal and suppression of negative emotional experiences on regional activity of frontal lobe with regard to extraversion and neuroticism dimensions. To do so, according to extreme scores in extraversion and neuroticism dimensions of Persian version of the Eysenck Personality Questionnaire- Revised (EPQ-R) and inclusion criteria, four groups including introvert, extravert, neurotic and emotionally stable (each with 20 Ss) were selected from male student’s population. All participants did have homogeneous dextrality. In order to assess brain activity in frontal regions during reappraisal and suppression of negative emotional experiences, participants watched to negative emotion- eliciting film clips. In reappraisal condition, participants asked to think about film nonemotionally and in suppression condition, participants asked to behave in such a way that if a person viewing them could not be able to guess what they are feeling. During these stages, EEG from different regions of frontal lobe was recorded. Results indicated that the suppression of negative emotional experiences ultimately increased right frontal activation; this increment was more in introverts and neurotics in comparison to extraverts and emotionally stables. Results also showed that the reappraisal of negative emotional experiences caused the activation of different sites of frontal lobe with regard to personality dimensions. In general, findings indicate that neuroticism and extraversion dimensions have a moderator role in brain activity during emotion regulation strategies and these strategies have different effect on frontal regional activation. According to findings one might claim that different emotion regulation strategies on the basis of different personality dimensions and its following brain activity put forward new perspectives in psychopathology, prevention, treatment and other research fields.هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر ارزیابی مجدد و فرونشانی تجارب هیجانی منفی بر فعالیت ناحیهای قطعهی پیشانی مغز با نگاه به ابعاد برونگردی و نورزگرایی میباشد. بدین منظور، براساس نمرات انتهایی توزیع ابعاد بـرونگردی و نورزگرایـی نسخهی تجدیدنظرشدهی پرسشنامهی شخـصیتی آیسنک و مـلاکهای ورود، چهار گروه20 نفری (شامل برونگرد، درونگرد، نورزگرا و پایدار هیجانی) از جامعهی دانشجویان پسر انتخاب شدند. تمام آزمودنیها راستبرتر متجانس (در دست، پا و چشم) بودند. برای ارزیابی فعالیت نواحی پیشانی مغز در خلال ارزیابی مجدد و فرونشانی تجارب هیجانی منفی، آزمودنیها قطعه فیلمهای برانگیزانندهی هیجانهای منفی را مشاهده نمودند. در حالت ارزیابی مجدد، از آنها خواسته شد در حین تماشای فیلم، دربارهی فیلم بهگونهای غیرهیجانی فکر کنند و در حالت فرونشانی، بهشیوهای رفتار کنند که اگر شخصی آنها را نگاه کند، به این نکته پی نبرد که چه چیزی را احساس میکنند. در طی این مراحل، EEG از نواحی مختلف قطعهی پیشانی مغز ثبت شد. نتایج نشان داد که فرونشانی تجارب هیجانی منفی منجر به افزایش فعالسازی قطعهی پیشانی راست مغز میگردد، این افزایش در افراد درونگرد و نورزگرا بیشتر از افراد برونگرد و پایدار هیجانی میباشد. همچنین نتایج نشان داد که ارزیابی مجدد تجارب هیجانی منفی موجب فعالسازی نقاط متفاوت قطعهی پیشانی مغز براساس ابعاد شخصیتی میشود. در مجموع، یافتهها دلالت بر این دارند که ابعاد نورزگرایی و برونگردی نقش تعدیلگری در مکانیسمهای فعالیت مغزی راهبردهای ارزیابی مجدد و فرونشانی نظمجویی هیجان دارند و این راهبردها تأثیر متفاوتی بر فعالیت ناحـیهای قطعهی پیشانی مـغز دارند. باتوجه به نتــایج پژوهش، مــیتوان گفت که راهبردهای متفاوت نظمجویی هیجان براساس ابعاد شخصیتی متفاوت و فعالیت مغزی متعاقب آن، چشماندازهای جدیدی را در زمینههای آسیبشناسی، پیشگیری، درمان و سایر زمینههای پژوهشی به میان میآورد.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385241320090421Intelligence and Attachment: Analysis of Affecive / Behavioral Self-regulation among Bright, Mentally Retarded and Normal Childernهوش و دلبستگی: تحلیلی بر خود تنظیمگری عاطفی/رفتاری کودکان تیزهوش، عقب ماندهی ذهنی و عادی731014241FAزینبخانجانیگروه روانشناسی دانشگاه تبریز0000-0002-9692-9660Journal Article20151220The present research investigates the effect of intelligence on affective / behavioral self-regulation of children. For this aim investigate relationship between intelligence, attachment with secure and attachment styles (secure, ambivalence, disorganize / disoriented) and behavioral problems of slight mentally retarded (IQ=50-70), bright (IQ=125-140), normal children (IQ=95-110): Also relationship between kind and styles of attachment with behavioral problems in three groups was investigated. Samples this study includes 91 mentally retarded, bright and normal children with age range between 6-7 years old and of both genders of Tabrize city. Instruments were separation anxiety test, Achenbach the child behavior ckeck list's (T.R.F), Raven's progressive matrix test, demographic inventory. Analysed by data were univariate analysis of variance, LSD follow-up test, T test, and Chi square test. Results showed mentally retarded children only in self-reliance sub-scale of separation anxiety test were lower in comparison with bright and normal children significantly. Mentally retarded were more prone to insecure attachment in comparison with abnormal and bright children. There are significant differences between dispersion distributions of mentally retarded in four attachment styles in comparison with dispersion distribution of normal children, but there aren't singnificantly differences between dispersion distribution of normal and bright children in four attachment styles. Other results showed that mentally retarded are more prone to behavioral problems in comparison with normal and bright children, but this relationship is not significant in mentally retarded children. Also there is highest behavioral problems in ambivalent and avoidant bright and normal children but There is not significant differences between four of attachment styles of mentally retarded children on the basis of behavioral problems.مطالعهی حاضربه بررسی نقش هوش بر خودنظمبخشی عاطفی و رفتاری کودکان میپردازد. برای این منظور رابطهی هوش با ایمنی دلبستگی، سبکهای دلبستگی (ایمن، دوسوگرا، اجتنابی، آشفته، سرگشته) و مشکلات رفتاری کودکان عقبماندهی ذهنی خفیف (70-50=IQ)، تیزهوش (140-125=IQ) و عادی (110-95=IQ) بررسی گردید. همچنین رابطهی بین نوع و سبکهای دلبستگی با مشکلات رفتاری در سه گروه فوقالذکر کودکان بررسی گردید. آزمودنیهای این پژوهش شامل 91 کودک عقبماندهی ذهنی خفیف، تیز هوش و عادی شش و هفت ساله (از هـر دو جنس) شـهر تبریز بودند. ابزارهای این پژوهش شامل آزمونهای اضطراب جدایی، مقیاس مشکلات رفتاری آخن باخ ، آزمون هوشی ریون پیشرونده و پرسشنامه محقق ساخته جمعیتشناختی بود. برای تحلیل آماری از تحلیل واریانس یک متغیری و آزمون LSD، آزمون t و آزمون خی دو استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که کودکان عقبماندهی ذهنی فقط در زیرمقیاس خود اتکائی آزمون اضطراب جدایی از دو گروه دیگر پایینتر بوده و تفاوت معنیداری با آنها دارند. یافتهی مهم دیگر آشکار ساخت که کودکان عقبماندهی ذهنی بیش از کودکان عادی و تیزهوش در معرض خطر ناایمنی دلبستگی قرار دارند. بین توزیع پراکندگی کودکان عقبماندهی ذهنی در چهار سبک دلبستگی در مقایسه با توزیع پراکندگی کودکان عادی تفاوت معنیدار بود. در حالیکه این تفاوت در بین کودکان عادی و تیزهوش مشاهده نشد. همچنین یافته دیگر نشان داد که کودکان عقبماندهی ذهنی بیش از کودکان عادی و تیزهوش در معرض خطر مشکلات رفتاری هستند. بالاترین میزان مشکلات رفتاری در دو سبک اجتنابی و دوسوگرا و در دو گروه عادی و تیزهوش مشاهده شد. در حالیکه بین سبکهای چهارگانهی دلبستگی کودکان عقبمانده از لحاظ مشکلات رفتاری تفاوت معنیدار وجود نداشت.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385241320090421Effect of Non-verbal Motor Imitation on Length of Utterance of Autistic Childrenبررسی تأثیر تقلید حرکتی غیرگفتاری بر طول گفتهی کودکان 3 تا 9 ساله مبتلا به اوتیسم1031154242FAسیدمجیدرفیعیگروه روانشناسی دانشگاه تبریزمنصوربیرامیگروه روانشناسی دانشگاه تبریز2585501500020000حسنعشایریدانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایرانتورجهاشمیگروه روانشناسی دانشگاه تبریز0000-0002-8353-6104پریچهراحمدینورولوژیست و مدرس علوم اعصابJournal Article20151220Objective: This research was aimed to investigate the relation between non-verbal imitation and length of utterance, and effect of non-verbal motor imitation exercises on length of utterance in autistic children.
Materials & Methods: in the first phase of this comparative research, 22 autistic and 30 normally developed children participated. The sampling pattern was convenience. We examined and compared length of utterance, in two groups. In the second phase, which was an experimental - interventional study with a pretest-posttest and control group design, the autistic group assigned to two matched groups by balanced randomized method. Then non-verbal motor exercises intervention executed in experimental group for 60 days (one hour a day). Before and after intervention, length of utterance in the groups, were assessed by action pictures test. Data were analyzed by use of t- test, regression analysis, and covariance.
Results: Research findings showed statistically significant difference between autistic group and normal group in length of utterance (p<0.01). In autistic group, there was a positive correlation between length of utterance and non-verbal imitation ability (r=0/884). Furthermore findings showed significant difference in length of utterance between control and experimental group after intervention (p<0. 01).
Conclusion: this finding reveals that non-verbal motor imitation did have a positive correlation with length of utterance and non-verbal imitation exercises increases syntactic ability in autistic children.زمینه و هدف: هدف از این پژوهش، بررسی رابطهی تقلید حرکتی غیرگفتاری با طول گفته کودکان اوتیستیک و تأثیر تمرینات تقلید حرکتی غیرگفتاری بر افزایش طول گفته, در این کودکان است. <br />روش بررسی: در مرحلهی نخست این مطالعه، که به روش مقایسهای صورت پذیرفت 22 کودک اوتیستیک و 30 کودک سالم شرکت داشتند و مطالعه بر روی نمونههای در دسترس انجام شد. در این مرحله، طول گفته دو گروه، مورد سنجش و مقایسه قرار گرفت. در مرحلهی دوم که مطالعه بهصورت تجربی و مداخلهای صورت پذیرفت، کودکان اوتیستیک بهطور تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. سپس کودکان گروه آزمایشی، به مدت 60 روز، روزانه یک ساعت تحت تمرین تقلید غیرگفتاری قرار گرفتند. قبل و بعد از مداخله، طول گفته در دو گروه با استفاده از آزمون توصیف تصاویر سنجیده شد. در تحلیل دادهها از آزمون تی مستقل، رگرسیون و تحلیل کوواریانس بهره گرفته شد. <br />یافتهها: تفاوت معناداری در طول گفته کودکان سالم و اوتیستیک دیده شد P<0/01)). همچنین یافتهها حاکی است بین طول گفته و توانایی تقلید کلامی در کودکان اوتیستیک مورد مطالعه، همبستگی مثبت وجود دارد (884/0r<sub>=</sub>). بهعلاوه، دادهها حاکی از وجود تفاوت معنادار بین طول گفته دو گروه آزمایشی و کنترل پس از انجام مداخله میباشد (p< 0/01). <br />نتیجهگیری: در کودکان اوتیستیک بین طول گفته و تقلید حرکتی غیرگفتاری همبستگی مثبت و قوی وجود دارد و انجام تمرینات تقلید حرکتی غیرگفتاری، به افزایش طول گفته در این کودکان منجر میگردد.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385241320090421Compare of Effectiveness of Instructional Design Inspired from Behaviourism, Cognitive, and Constructivism Theories in Social Attitudes Changeمقایسهی اثر بخشی طراحی آموزشی ملهم از سه نظریهی رفتارگرایی، شـناختگرایی، و ساختگـرایی در تغـییر نـگرشهـای اجـتماعی1171374243FAسیدمحمودقاضی طباطباییگروه علوم اجتماعی دانشگاه تهرانجوادحاتمیگروه علوم تربیتی دانشگاه تبریزهاشمفردانشگروه علوم تربیتی دانشگاه تربیت مدرسآذرمجدانیاندانشگاه علامهطباطباییزهرااسلامیدانشگاه تهرانJournal Article20151220This research shaped in order to compare of effectiveness of three main learning theories approach on the student’s attitude change in middle school. This article reports the findings of an experimental research with pre-test and post-test. Present research is about the all of the middle schools students in Tehran. The cluster method has been used to sampling and 12 classes have been selected randomly that included 306 students. In order to superiority of research aims, one of the social studies lesson in the text book has been selected and designed in three different format to instruction. The prepared instructional programs have been designed computer based. The data collection has been down through the attitudinal questionnaire and in order to data analysis used one-way ANOVA and LSD post-hock test. The findings show that the constructivism based model is significantly more effective than behaviourism and cognitive models. Also the behaviourism model and cognitive model have same result, in other word that’s results are not significant.پژوهش حاضر، با توجّه به اهمیت و تأثیر رویـکردهای رفـتارگرایی، شـناختگرایی و ساختگرایی در حوزهی فعالیتهای آموزشی و با هدف مقایسهی تأثیر هر یک از رویکردهای مذکور بر شکلگیری و تغییر نگرش دانشآموزان شکل گرفته است. روش پژوهش، طرح آزمایشی دو گروهی با پیشآزمون و پسآزمون است. جامعهی آماری پژوهش، تمام دانشآموزان پایه سوم راهنمایی شهر تهران در سال تحصیلی 84- 1383 بود. برای نمونهگیری از جامعهی هدف از روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای استفاده شد و در نهایت، 12 کلاس (گروه) بهصورت تـصادفی انتخاب شدند که کلاسهای مورد آزمون مجموعاً شامل 306 نفر دانش آموز بودند. به منظور دستیابی به هدف پژوهش، یکی از درسهای تعلیمات اجتماعی سال سوّم راهنمایی براساس سه رویکرد رفتارگرایی، شناختگرایی و ساختگرایی به صورت برنامههای آموزشی کامپیوتری طراحـی و اجرا شـده است. جمعآوری دادهها از طریق پرسشنامههای نگرشسنج انجام یافته و با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه وآزمون تبعی LSD مورد تحلیل قرار گرفته و در سطح معنیداری 05/0 نتایج زیر حاصل شده است: 1ـ تأثیر طراحی آموزشی مبتنی بر رویکرد ساختگرایی بر شکلگیری و تغییر نگرش دانشآموزان بیشتر از تأثیر طراحی آموزشی مبتنی بر رویکرد شناختگرایی است (001/0P£). 2ـ تأثیر طراحی آموزشی مبتنی بر رویــکرد ساختگرایـــی بر شـکلگیری و تغییر نگرش دانشآموزان بیشتر از تأثیر طراحی آموزشی مبتنی بر رویکرد رفتار گرایی است (001/0P£). 3ـ تفاوت معنیداری در شکلگیری و تغییر نگرش دانشآموزانی که براساس رویکرد رفتارگرایی آموزش دیدهاند با دانشآموزانی که براساس رویکرد شناخت گرایی آموزش دیدهاند، وجود ندارد (05/0P£).دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385241320090421Analysis of Environmental, Personality and Problem Solving Factors Influencing the Run-Away-Girlsبررسی عوامل شخصیتی، محیطی و سبک حل مسأله مؤثر بر فرار دختران از منزل1391594244FAزلیخاقلی زادهدانشگاه تبریزعباسبخشی پورگروه روانشناسی دانشگاه تبریز0000-0002-1820-8526جلیلباباپورخیرالدینروانشناسی دانشگاه تبریز0000-0001-9163-6386Journal Article20151220The present research is aimed at studying the effect of environmental, personality and problem solving Factors on run-away-girls. For this reason 60 young girls in two groups of run-away(30) and normal girls(30) were compared. In these respects the group of runway girls were selected through sampling form health house intervention of crisis and foster care. The group of normal girls were selected through stratified random sampling from 1<sup>St</sup>-2<sup>nd</sup>-3<sup>rd</sup>- 4<sup>th</sup> and 5<sup>th</sup> urban areas of Tabriz. Subjects completed the researcher- made questionnaires for analyzing environmental factors, Eysenck Personality Inventory, Cassidy, and Lang’s Problem solving tests. The results showed that runway girls did have more psychosis and introversion characteristics than group of normal girls. The two groups significants differences in neuroticism dimension. There was significant difference between two groups on the basis of problem soving.در تحقیق حاضر نقش عوامل شخصیتی، محیطی و سبک حل مسأله مؤثر بر فرار دختران از منزل مورد بررسی قرار گرفته است. برای این منظور 60 نفر از دختران 18 ـ 12 ساله در دو گروه 30 نفری فراری و عادی از نظر عوامل شخصیتی، سبک حل مسأله و عوامل محیطی مورد مقایسه قرار گرفتند. دخـتران فراری با مراجـعه بـه مرکز مداخله در بحران و خانهی سلامت از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و دختران عادی از طریق نمونهگیری تصادفی خوشـهای از بین مدارس راهنمـایی و دبیرستـان انتخـاب شـدند. آزمودنیها پرسشنامههای شخصیت نوجوان آیزنگ وسبک حل مسأله کسیدی و محقق ساخته جهت بررسی عوامل محیطی را تکمیل کردند نتایج پژوهش نشان داد که دختران فراری در بعد برونگرایی ـ درونگرایی و روانپریشخویی ـ کنترل تکانه تفاوت معنیداری با دختران عادی دارند. دختران فراری در سبک حل مسأله خلّاق تفاوت معنیداری با دختران عادی دارند. عوامل محیطی در فرار دختران از منزل مؤثر است. بین شخصیت و سبک حل مسأله دختران فراری رابطه وجود دارد و برونگرایی و روانپریشخویی حدود 33/0 از مؤلفهی مهارگری حل مسأله را تبیین کرد و برونگرایی حدود 10/0 از متغیر اعتماد در حل مسأله را تبیین کرد.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385241320090421Gender Differences in Variables Related to Students' Math Performance and the Role of These Variables on Math Achievementبررسی تفاوت دختر و پسر در متغیرهای مرتبط به عملکرد ریاضی (خودپندارهی ریاضی، انگیزش یادگیری ریاضی و عملکرد قبلی ریاضی) و نقش آن بر پیشرفت ریاضی1611904245FAعلیرضاکیامنشدانشگاه تربیت معلم تهراننصیبهپور اصغردانشگاه پیام نور مرکز گرمیJournal Article20151220In this study the gender differences in variables related to students' mathematics performance (math self-concept, motivation to learn mathematic, previous math performance) and the role of these variables on math achievement of nine grader students has been investigated. The sample was randomly selected from nine graders at the district number 6 of the Tehran city. Data were collected using four different instruments. Data analysis for girls and boys as well as each gender separately using Path analysis method shown that for girls' model (in spite of other two models), the previous math performance has the most direct effect on math achievement. In the boys' model (the same as the boys and girls model); math self-concept has the most direct effect on math achievement.تحقیق حاضر به بررسی تفاوت جنسیتی در متغیرهای خودپندارهی ریاضی، انگیزش یادگیری ریاضی، پیشرفت ریاضی و عملکرد قبلی ریاضی در بین دانشآموزان دختر و پسر سال اول دبیرستان میپردازد. بدین منظور نمونهای تصادفی مرکب از 300 نفر از دانشآموزان دختر و پسر از دانشآموزان دختر و پسر از دانشآموزان منطقهی 6 تهران در سال تحصیلی 83-82 انتخاب شد و اطلاعات لازم از طریق اجرای مقیاس خودپنداره ریاضی و انگیزش یادگیری ریاضی و برای سنجش پیشرفت ریاضی و عملکرد قبلی ریاضی نمرات دانشآموزان استفاده شد. در بررسی اختلافات جنسیتی در اختلاف مدلها در نحوهی عملکرد دو جنس در متغیرهای مرتبط به یادگیری ریاضی از طریق بررسـی ضرایب مسیر بین دو مدل این نتیجه بهدست آمد که در مدل دختران برخلاف مدل کلی (هر دو جنس) و مدل پسران عملکرد قبلی ریاضی بیشترین اثر مستقیم را بر پیشرفت ریاضی دارد و در مدل پسران همانند مدل کلی، خودپنداره ریاضی بیشترین تأثیر را بر پیشرفت ریاضی دارد.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385241320090421مقایسهی اثربخشی خودتنظیمی رفتار توجهی1، خودتنظیمی رفتار انگیزشی2 و خودتعلیمی کلامی3 بر نشانههای اختلال بیشفعالی همراه با نقص توجه 41912124246FAعلیرضامرادیدانشگاه تربیت معلم تهرانتورجهاشمیدانشگاه تبریز0000-0002-8353-6104ولی ا..فرزاددانشگاه تربیت معلم تهرانمنصوربیرامیدانشگاه تبریز2585501500020000هادیکرامتیدانشگاه تربیت معلم تهرانJournal Article20151220This study investigated the effect of third fold instructional interventions (self-regulation of attentional behavior, self-regulation of motivational behavior and verbal self-instruction) on attention deficit and hyperactivity symptoms. In this study, semi-experimental a random sampling procedure was conducted to replace 40 grade 3 students from the city of Tabriz in to four groups. <br /> Instruments included diagnostic interview on the basis of DSM-TR criteria, Interview with parents and teachers and children pathological symptoms questionnaire. Data were analyzed through on-way variance and multi-variable variance procedures. The results revealed that: a) Instruction of self-regulation of attentional behavior reduced the attention deficit symptoms of ADHD students b) Instruction of self-regulation of motivational behavior and verbal self-instruction strategies reduced the hyperactivity symptoms of the ADHD students.پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی آموزش خودتنظیمی رفتارهای توجهی، خود تنظیمی رفتارهای انگیزشی و خود تعلیمی کلامی بر نشانههای نقص توجه و بیشفعالی میپردازد. دانشآموزان پسر پایهی سوم ابتدایی مبتلا بهاختلال بیشفعالی هـمراه با نقص توجه شـهر تبریز بهعـنوان جامعهی مورد پژوهش انتخاب گردید. با بهرهگیری از روش غربالگری، مصاحبهی تشخیصی و پرسشنامهی علائم مرضی کودکان<sup>5</sup> (CSI-4) تعداد 40 دانشآموز مبتلا به اختلال بیشفعالی همراه با نقص، بهعنوان نمونه انتـخاب شدند و در گروههای چـهارگانه (خودتنظیمی رفتارهای توجهی، خودتنظیمی رفتارهای انگیزشی و خودتعلیمی کلامی و کنترل) جایگزین شدند. برای تحلیل نتایج، از روش تحلیل واریانس برای اندازهگیریهای مکرر استفاده شد. نتایج تحلیلهای بهعمل آمده نشان دادند: الف) آموزش راهبردی خودتنظیمی رفتارهای توجهی اثرات معنادار بر کاهش نشانههای نقص توجه دانشآموزان مبتلا به اختلال بیشفعالی همراه با نقص توجه دارد. ب) آموزش راهـبردهای خودتنظیمی رفتـارهای انگیزشی و خودتعلیمی کلامی، اثرات معنادار بر کاهش نشانههای بیشفعالی دانشآموزان مبتلا به اختلال بیش فعالی دارند.