دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023Relation of Achievement Goal Orientation and Shyness with Avoidance of Help-Seekingرابطه جهتگیری هدف پیشرفت و کمرویی با اجتناب از کمکطلبی1194282FAکبرااخلاقینیادانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه سمنانسیاوشطالعپسنددانشیار دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه سمنانایماناللهبیگدلیدانشیار دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه سمنانJournal Article20151226Aim of this study was to investigate association of achievement goal orientation and shyness with avoidance help of seeking. Participants were 101 female students in grade 9 in Yasuj. They were selected by random sampling method. They completed Elliot and Mcgregor’ achievement goal orientation questionnaire, Ryan and Pintrich’ help seeking behavior questionnaire and Stanford shyness questionnaire. Data was analyzed by the multiple regressions. Results showed that the avoidance of help seeking was predicted by shyness and avoidance performance orientation significantly. Findings reveal of the implied important role of motivational-social variables (achievement goal orientation) and personality (shyness) in explaining academic avoidance help seeking behavior. Theoretical implications are discussed in detail.هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه جهتگیری هدف پیشرفت و کمرویی با اجتناب از کمکطلبی تحصیلی بود. شرکتکنندگان 101 دانشآموز دختر پایه اول دبیرستان از شهرستان یاسوج بودند که با روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. همه آنها پرسشنامه جهتگیری هدف پیشرفت الیوت و مک گریگور، پرسشنامه رفتار کمکطلبی ریان و پنتریچ و پرسشنامه کمرویی استنفورد را تکمیل کردند. دادهها با روش رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. یافتهها نشان داد که کمرویی و جهتگیری اجتناب از عملکرد بهطور معنادار اجتناب از کمکطلبی را پیشبینی میکردند. نتایج حاکی از اهمیّت توجه به متغیرهای انگیزشی ـ اجتماعی (جهتگیری هدف پیشرفت) و شخصیتی (کمرویی) در رفتار اجتناب از کمکطلبی تحصیلی بود. تلویحات نظری یافتهها مورد بحث قرار گرفت.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023Relationship between Self-esteem and Thin-ideal Internalization with Body Image Dissatisfactionرابطه عزتنفس و درونیسازی ایدهآل لاغری با نارضایتی از تصویر بدنی21334283FAحمیدپورشریفیاستادیار گروه روانشناسی دانشگاه تبریزمریممبعث زمانیکارشناس ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه تبریزJournal Article20151226The purpose of this study was to investigate the relationship between self esteem and thin ideal internalization with body image dissatisfaction.401 undergraduate woman, which selected through Cluster random sampling responded to Rosenberg self esteem Scale, Multidimensional Body- Self Relation Questionnaire and The Sociocultural Attitudes towards Appearance Scale-3. To analyze the data, significant correlation test and multiple regression analysis were used. Results revealed that self-esteem, <em>internalization- athletic</em> and <em>internalization- general</em> accounted for 17% of the variance in BID. <em>Internalizatin- general</em> revealed direct affect in the prediction of BID and self-esteem and <em>internalization- athlete</em> revealed indirect effect in the prediction of BID.
It should be taken into account that, Internalization and self-esteem have a role in BID, which is researchers and clinicians in research, prevention and treatment should be considered.پـژوهش حاضر با هـدف تعیین رابـطه بین عزتنفس به عنوان یـک عامل روانشناختی، و درونیسازی ایدهآل لاغری به عنوان یک عامل روانی ـ اجتماعی با نارضایتی از تصویر بدنی انجام گرفت. بدین منظور، 401 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه تبریز، به شیوه نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخاب شدند و به مقیاس عزت نفس روزنبرگ، پرسشنامه روابط چندبعدی بدن- خود و مقیاس نگرشهای اجتماعی-فرهنگی درباره ظاهر-3 پاسخ دادند. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون معناداری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. نتایج نشان دادند که عزتنفس، درونیسازی ورزشی و درونیسازی عمومی 17 درصد از واریانس نارضایتی از تصویر بدنی را تبیین میکنند. همچنین درونیسازی عمومی به صورت مستقیم و عزتنفس و درونیسازی ورزشی بـه صورت مـعکوس نارضایتی از تـصویر بـدنی را پیشبینی میکردند. براساس یافتهها میتوان نتیجهگیری کرد که عزتنفس و درونیسازی ایدهآل لاغری، در نارضایتی از تصویر بدنی نقش دارند، امری که لازم است توسط متخصصان سلامت در فرایند پیشگیریها و مداخلات مد نظر قرار گیرد.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023Effectiveness of Gestalt Therapy and Cognitive-behavioral Therapy on the Improvement of Migraine Headache in Female Studentsاثربخشی گشتالت درمانگری و درمان شناختی- رفتاری بر بهبود سردردهای میگرنی دانشجویان دختر35524284FAفیروزهسپهریانآذردانشیار، گروه روانشناسی، دانشگاه ارومیهسعیداسدنیاکارشناس ارشد روانشناسی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیهآرشموسیالرضایی اقدماستادیار، گروه نورولوژی، دانشگاه علوم پزشکی ارومیهJournal Article20151226The purpose of the current study was to assess the effectiveness of Gestalt therapy and Cognitive–behavior therapy on Migraine. In a semi-experimental study with pretest, posttest and follow up group, 21 college female students with Migraine were randomly placed in either a control or experimental groups. Cognitive behavior groups participated in CBT sessions and Gestalt therapy groups participated in Gestalt therapy sessions for 8 sessions of 1 hour. But, the control group did not receive any treatment. All participants (3 groups) completed the Migraine test before, after intervention and 4 weeks later. Data were analyzed by ANOVA and repeated measures analysis. The experimental group demonstrated a significant decreased the level of Migraine headache. Furthermore, there wasn't significant difference between two experimental groups, in terms of the level of Migraine headache<em>.</em> Gestalt therapy and Cognitiver- behavior therapy were effective for treatment of Migraine headache.مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثربخشی گشتالت درمانگری و درمانشناختی - رفتاری بر بهبود سردردهای میگرنی دانشجویان دختر صورت گرفت.در یک طرح نیمهتجربی با پیشآزمون و پسآزمون و با گروه پیگیری 21 دانشجوی دختر دارای سردرد میگرن، به تصادف در گروههای آزمایش و کنترل جای داده شدند. گروه اول گشتالت درمانی و گروه دوم درمانشناختی رفتاری را به مدت 8 جلسه یک ساعته تجربه کردند. برای گروه کنترل هیچ مداخله درمانی انجام نشد. پرسشنامه سردرد میگرن پیش از درمان، پس از درمان و یک ماه بعد از اتمام درمان برای هر سه گروه اجرا شد. دادهها به کمک آزمونهای آماری تحلیل واریانس یکراهه و تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر تحلیل شدند.کاهش نشانههای سردرد میگرن در گروههای آزمایش در مقایسه با گروه کنترل معنادار بود. گشتالتدرمانگری و درمان شناختی رفتاری در بهبود سردرد میگرن تفاوت معناداری باهم نداشتند. میتوان گشتالت درمانگری و درمانشناختی رفتاری را مداخلهای مؤثر برای کاهش سردرد میگرن دانشجویان دختر دانست.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023Investigation and Comparison of Effectiveness of Integrative-behavior and Cognitive-behavior of Couple Therapy on Communicational Beliefs of Couples Who Want to Divorceبررسی و مقایسه اثربخشی زوج درمانی رفتاری - تلفیقی و رفتاری - شناختی روی باورهای ارتباطی زوجین متقاضی طلاق53714285FAسکینهعباسی بورندرقکارشناس ارشد مشاوره خانواده، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه فردوسی مشهدسیدعلیکیمیاییاستادیار دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، گروه روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهدبهرامعلیقنبری هاشمآبادیاستادیار دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، گروه روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20151226The goal of this research was to investigate the effectiveness of two approaches of integrative-behavioral and cognitive-behavioral couple therapy to and improve the communicational beliefs of couples who want to divorce and has come to the consultant center of social police of Tabriz. 42 participants (21 coples) were selected as sample and randomly assigned into three groups: two experimental and one control group. All participants were asked to complete pre-test and post-test Relationships Beliefs Scale (RBS). Members of experimental groups were given 10 sessions of training on two approaches. Members of control group did not get any training. Data were analyzed through analysis of covariance.
Results indicated significant difference between the experimental and control groups, the results revealed that IBCT and CBCT approaches were significantly effective on enhancing the relationship beliefs (p<0.01), and IBCT was also significantly effective more than CBCT on relationship beliefsهدف این پژوهش بررسی اثربخشی دو شیوه رفتاری- تلفیقی و رفتاری- شناختی بر بهبود باورهای ارتباطی زوجین متقاضی طلاق به مرکز مشاوره معاونت نیروی انتظامی و اجتماعی شهرستان تبریز بود. به این منظور 42 نفر (21 زوج) از مراجعهکنندگان (به مرکز مشاوره معاونت نیروی انتظامی و اجتماعی) بهطور تصادفی انتخاب و در سه گروه قرار گرفتند. دو گروه به عنوان آزمایش و یک گروه به عنوان کنترل، سپس این سه گروه به پرسشنامه باورهای ارتباطی به صورت پیشآزمون و پسآزمون پاسخ دادند. گروههای آزمایش در 10 جلسه آموزش رفتاری- تلفیقی و رفتاری- شناختی شرکت کردند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد که هر دو شیوه درمانی رفتاری- تلفیقی و رفتاری- شناختی در کاهش باورهای ارتباطی ناکارآمد مؤثرنـد. و تفاوت دو رویـکرد در افزایش باورهای ارتباطی ناکارآمد زوجهای متقاضی طلاق در سطح 001/0>p معنادار است. به این معنی که زوجدرمانی رفتاری-تلفیقی در افزایش بهبود باورهای ارتباطی مؤثرتر از زوج درمانی رفتاری-شناختی است.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023Comparison of Theory of Mind in Individuals with Schizophreni and Bipolar Affective Disorder with Normal Peopleمقایسه نظریه ذهن در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، اختلال عاطفی دو قطبی و افراد بهنجار73934286FAعذراغفاریاستادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اردبیل، اردبیل، ایران0000-0001-6327-7979آدیسکراسکیاناستادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرجشبنمبیگلریJournal Article20151226The present research was conducted to compare the theory of mind in individuals with schizophrenia and bipolar affective disorder and normal staffs of private clinics and mental hospitals in Ardabil. 60 persons (20 individual with Schizophrenia ‘20 individual with bipolar affective disorder and 20 healthy individuals were selected through available sampling method. Then, theory of mind tests performed with pictorial images and false-belief for them. Analysis of variance (Manova) indicated that individuals with schizophrenia in comparison with normal individuals have the lowest function in theory of mind pictorial images and false- belief tests. In theory of mind tests, also the individuals with schizophrenia in comparison with bipolar affective disorders have the lowest function. Therefore, there wasn’t a significant did difference between function of bipolar and normal individuals in theory of mind tests such as false- belief and pictorial images.هدف پژوهش حاضر مقایسه نظریه ذهن در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، اختلال عاطفی دوقطبی و افراد بهنجار بود. از بین افراد مبتلا به اختلال عاطفی دوقطبی و اسکیزوفرنی و افراد نرمال شاغل در کلینیکهای خصوصی روانپزشکی و بیمارستانهای روانی شهر اردبیل60 نفر (20 نفر مبتلا به اسکیزوفرنی، 20 نفر مبتلا به اختلال عاطفی دوقطبی، 20 نفر افراد سالم) از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. سپس آزمونهای نظریه ذهن داستانهای مصور (PI) و باور کاذب (FB) برای آنها اجرا شد. تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در مقایسه با افراد بهنجار در آزمونهای نظریه ذهن داستانهای مصور و باور کاذب عملکرد پایینتری دارند. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال عاطفی دوقطبی در آزمونهای نظریه ذهن عملکرد پایین دارند. بین عملکرد افراد دچار اختلال عاطفی دوقطبی و افراد بهنجار در آزمونهای نظریه ذهن باور کاذب و داستانهای مصور تفاوت معناداری وجود نداشت.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023برازش روابط علی ـ ساختاری ویژگیهای شخصیتی (با وجدان بودن و توافق-پذیری) با استرس و رضایت شغلی با توجه به اثرات میانجی رفتار پاسخگویی فردی951154287FAابوالفضلقاسمزاده علیشاهیدانشیار دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمیرمحمدسیدعباسزادهاستاد دانشگاه ارومیهمحمدحسنیاستادیار دانشگاه ارومیهJournal Article20151226Withthe aim of surveying the mediating effects of individual accountability in causal relations among personality traits, stress and job satisfaction, a sample consisting of 250 faculty members in three state universities was chosen using random stratifiedsampling. The data were gathered through NEO big five factor inventories and stress, job satisfaction and individual accountability questionnaires. To evaluate the relations among latent variables, measured in conceptual model, the Structural Equation Modeling was used. The results showed that the personality trait of conscientiousness bears a negative and significant relation with stress, a positive and significant relation with felt accountability, and the personality trait of agreeableness bears a positive and significant relation with satisfaction and a negative and significant relation with accountability. The results also showed that the relation between conscientiousness and job stress is mediated through felt accountability. Meanwhile, the mediating role of the felt accountability in the relation between the personality trait of agreeableness and job satisfaction was not confirmed. In the concerned model all regressive weights except the relation between accountability and job satisfaction were statistically significant. The results put emphasis on the necessity of reassessing the mediating role of felt accountability in surveying the causal relation among personality traits, stress and job satisfaction.با هدف بررسی اثر میانجی رفتار پاسخگویی فردی در روابط علی ویژگیهای شخصیتی با استرس و رضایت شغلی، نمونهای به حجم 250 نفر عضو هیات علمی به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای از سه دانشگاه دولتی انتخاب شدند. دادهها از طریق مقیاس پنج عامل بزرگ شخصیت نئو، پرسشنامه استرس، رضایت شغلی و پرسشنامه پاسخگویی فردی جمعآوری گردید. به منظور ارزیابی روابط بین متغیرهای مکنون و اندازهگیری شده در الگوی مفهومی، از مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که ویژگی شخصیتی با وجدان بودن با استرس رابطه منفی و مـعنیدار؛ با احساس پاسـخگویی رابطه مثبت و معنیدار و ویـژگی شخصیتی توافقپذیری با رضایت رابطه مثبت و معنیدار و با احساس پاسخگویی رابطه منفی و معنیدار دارد. همچنین نتایج نشان داد که رابطه بین با وجدان بودن و استرس شغلی از طریق احساس پاسخگویی میانجیگری می<sub></sub>شود. در عین حال نقش میانجی پاسخگویی احساسی در رابطه بین ویژگی شخصیتی توافقپذیری و رضایت شغلی تائید نشد. در الگوی مورد نظر، تمام وزنهای رگرسیونی ـ به غیر از رابطه بین پاسخگویی و رضایت شغلیـ از نظر آماری معنیدار بودند. این نتایج بر ضرورت بازشناسی نقش میانجی پاسخگویی احساسی در بررسی رابطه علی ویژگیهای شخصیتی با استرس و رضایت شغلی تأکید میکند.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023Comparison of Effectiveness of Cognitive Behavior Therapy and Interpersonal Psychotherapy in Decreasing Non-clinical Depression of Pregnant Womenمقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری با رواندرمانی بین فردی در کاهش افسردگی غیربالینی زنان باردار1171394288FAعبداللهشفیع آبادیاستاد گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائیبتولحسین رشیدیدانشیار گروه زنان و زایمان دانشگاه علوم پزشکی تهرانکیومرثفرحبخشاستادیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائیمعصومهاسمعیلیدانشیار گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائیعلیقرهداغیدانشجوی دکتری تخصصی مشاوره دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20151226A large group of women is likely to experience depression during the childbearing years and these invalidate unconditional welfare myth in pregnancy. Prevalence of depression during pregnancy is approximately 7/4%, in the first trimester 12/8% during the second trimester and finally 12% in the third trimester. Different Pharmacological and non-pharmacological treatments have been provided, but the overall acceptability of antidepressants among this group is low. Several studies have suggested that CBT and IPT, which were compared their effectiveness in this research. The study population comprised all pregnant women that came to Reproductive Health Research Center of Vali-Asr. In order to sample selection, available sampling method was used. Then 24 participants randomly selected and randomly assigned into two groups with 12 members (CBT-G and IPT-G). Both Groups in 8 sessions were run weekly. To collect data Demographic inventory and Beck Depression Inventory (BDI) were used. Numerous studies have proven its reliability and validity. Analysis of variance (ANCOVA) was used to analyze the data.
<em> </em>
<em> </em>
* Doctoral Student in Counseling; University of Allameh Tabatabaee, (Corresponding Author)
** Professor in Counseling; University of Allameh Tabatabaee
*** Associate Professor in Reproduction; Tehran University of Medical Science
**** Associate Professor in Reproduction; University of Allameh Tabatabaee
***** Associate Professor in Reproduction; University of Allameh Tabatabaee
Statistical analysis of ANCOVA to test the hypothesis that the value of F calculated for groups (42/14 = F) with degrees of freedom (18 and 1=df), the critical value of F at a significance level of 0/05 is larger. Thus, the lower scores of post-test of CBT group means compared to that IPT group, can be concluded that CBT reduced depression of participants more than IPT.
Review and comparison with results of other studies, the findings of this study suggest that CBT can be generally as preferred treatment for depressed pregnant women to use. Reasons such as having well-structure, short-term period, objective goals, high adaptability to a variety of health and educational populations, task-based, and increasing individual control over their mood swings are among the factors that make cognitive behavioral therapy (CBT) a preferred to interpersonal psychotherapy.تعداد زیادی از زنان در طول سالهای زایمان گرفتار تجربه افسردگی میشوند و این موضوع بر اسطوره بهزیستی بیقید و شرط دوران بارداری خط بطلان میکشد. میزان شیوع افسردگی دوران بارداری در طول سه ماهه نخست تقریباً 4/7%، در طول سه ماهه دوم 8/12%، و سرانجام در سه ماهه سوم در 12% است. درمانهای دارویی و غیردارویی مختلفی ارائه شدهاند که در این میان مقبولیت کلی داروی ضدافسردگی در بین این گروهها پایین است. مطالعات مختلف CBT و IPT را توصیه کردهاند که در این پژوهش اثربخشی این دو روش مقایسه شدند. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان باردار مراجعهکننده به مرکز تحقیقات بهداشت باروری ولیعصر (عج) در فاصله ماههای فروردین، اردیبهشت و خرداد سال 1392بودند. به منظور انتخاب نمونه، از روش نمونهگیری در دسترس استفاده شد. در مرحله بعد تعداد 24 نفر از این مجموعه به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه 12 نفره (گروه CBT و گروه IPT) بصورت تصادفی جایگزین شدند. جهت جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه افسردگی بک (BDI) استفاده شد. روایی و پایایی این پرسشنامه در مطالعات متعدد به اثبات رسیده است. از هر دو گروه پیشآزمون (BDI) به عمل آمد و سپس CBT در طی 8 جلسه و IPT در 8 جلسه به صورت هفتگی اجرا شد و نهایتاً پسآزمون گرفته شد. برای تحلیل نتایج از آزمون آماری ANCOVA استفاده شد. نتایج نشان داد که مقدار F محاسبه شده برای تأثیر گروهها (42/14=F) از مقدار F بحرانی در سطح معنیداری 05/0 بزرگتر است. بنابراین به خاطر کمتر بودن میانگین پسآزمون گروه CBT نسبت به گروه IPT میتوان نتیجه گرفت که قرار گرفتن آزمودنیها در گروه CBT موجب کاهش بیشتر نمرههای آنها در پس آزمون افسردگی شده است. این مطالعه و مرور نتایج مطالعات دیگر نشان میدهد که در مجموع CBT از IPT برای زنان باردار افسرده بهتر است. باساختار بودن، کوتاهمدت بودن، عینی بودن، انطباقپذیری بالا داشتن با نمونههای مختلف درمانی و آموزشی، تکلیفمدار بودن، و افزایش سهم کنترل فرد بر نوسانات خلقی خود از جمله عواملی هستند که درمان شناختی رفتاری را به رواندرمانی بین فردی ترجیح میدهند[1].
<br clear="all" />
[1]ـ این پژوهش از مساعدتهای معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی تهران در فراهم ساختن آزمودنیها و مقدمات پژوهش برخوردار گشت که از تمامی کمکهایشان تشکر و قدردانـی مـیشود. از مسئولان مرکز تحقیقات بـهداشت باروری ولیعصر (عج) مخصوصاً سـرکار خانم حقاللهی و نیز از خانمهای بارداری که در جلسات شرکت کردند تشکر و قدردانی میشود.
دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023The Comparison of Children’s Psychological Problems of Female Nurses Employed in fixed Morning and Rotating Shiftمقایسه مشکلات روانی فرزندان پرستاران زن صبحکار ثابت و نوبت کار در گردش1411574289FAمحمدمحمودزادهـ کارشناس ارشد روانشناسی بالینییونسقاسم بگلوکارشناس ارشد روانشناسی بالینی، مدرس دانشگاه پیام نور خویJournal Article20151226The aim of the present study was to compare the children’s behavioral problems of female nurses employed in fixed morning and rotating shift in Tabriz hospitals. In an <em>ex post facto design</em> research, 120 female nurses (60 fixed mornings, 60 rotating) were selected from Tabriz hospitals via satiated purposeful method. For gathering data, CSI-4 was administered. Data were analyzed through multivariate analysis of variance (MANOVA). Results revealed that there were significant differences in dysthymia (P<0.01), generalized anxiety disorder (GAD) (P< 0.01), oppositional defiant disorder (ODD) (P<0.01), specific phobia (P<0.05) between children of two groups but there wasn’t significant difference in social phobia. It can be concluded that the children of female nurses employed in rotating shift are prone to psychological problems more than other groupهدفاین تحقیق، مقایسه مشکلات رفتاری کودکان پرستاران صبحکار ثابت و نوبت کار در گردش بیمارستانهای تبریز است. روش پژوهش تحقیق حاضر از نوع علّی ـ مقایسهای و جامعه آماری شامل کلیه کودکان پرستاران زن شاغل در بیمارستانهای شهر تبریز است نمونه تحقیق شامل 120 نفر در دو گروه پرستاران صبحکار ثابت (60 نفر) و نوبت کار در گردش (60 نفر) به روش نمونهگیری در دسترس اشباع شده از میان پرستاران انتخاب شدند. برای جمعآوری دادههای مربوط به مشکلات رفتاری کودکان پرستاران از پرسشنامه CSI-4 استفاده شد بهطوری که پرستاران مادر ارزیابی مشکلات رفتاری کودکانشان را انجام میدهند. نتایج حاصل از تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) نشان داد که کودکان پرستاران شاغل در شیفتهای نوبتی در مقایسه با کودکان پرستاران شاغل در شیفتهای صبحکار ثابت در علائم افسردهخوئی، (01/0P<) اضطراب فراگیر (01/0P<)، نافرمانی مقابلهای (01/0P<)، هراس مشخص (05/0P<) با هم تفاوت معنیداری دارند اما در علامت هراس اجتماعی تفاوت معنیداری بین کودکان دو گروه مشاهده نشد. میتوان نتیجه گرفت که کودکان پرستاران شاغل در شیفتهای نوبتی و شبکاری دارای مشکلات روانی بیشتری نسبت به کودکان پرستاران صبحکار ثابت هستند.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023The Effectiveness of Cognitive Behavioral Group Therapy on Irrational Beliefs in High School Studentsبررسی تأثیر گروه درمانیشناختی رفتاری بر باورهای غیرمنطقی دانشآموزان1591744290FAعلیمحمدنظریدکتری تخصصی مشاوره، استاد یار دانشگاه تربیت معلم تهرانمسعوداسدیدانشجوی دکتری مشاوره، دانشگاه تربیت معلم تهرانJournal Article20151226The purpose of present research was to investigate the effectiveness of cognitive behavioral group therapy on decreasing of irrational beliefs in students. The research procedure was quasi _experimental with pretest_ posttest and control group design. Population was male students of boarding high school in Tarom district of Gazvin province. Sample group consisted of 16 student that were randomly selected and allocated into experimental and control groups. Instruments were Jones irrational inventory. The experimental group participated in 8 session cognitive behavioral group therapy, while the control group was not received any treatment. T_ test result of pretest and posttest revealed that there is a significant difference (p<0/05) between groups, so that cognitive behavioral group therapy helps to decrease irrational beliefs in total scale and the subscales of blame proneness, anxious over concern, dependency, and helplessness for change.پـژوهش حاضر با هـدف بررسی تأثیر گـروه درمانیشناختی رفتاری بر باورهای غیرمنطقی دانشآموزانمقطع متوسطه صورت گرفت. روش پژوهش نیمهتجربی بود و از طرح پیشآزمون ـ پسآزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه مورد مطالعه کلیه دانشآموزان پسر مقطع متوسطه یک مرکز شبانهروزی در منطقه طارم استان قزوین بودند. نمونه آماری شامل 16 دانشآموز بود که با روش تصادفی ساده انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار اندازهگیری پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز بود. اعضای گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقهای درمانشناختی رفتاری شرکت کردند و گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکرد. نتایج آزمون tمستقل برای تفاضل نمرههای پیشآزمون و پسآزمون در گروه آزمایش و کنترل نشان داد، بین دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد (05/0P<). به این معنی که گروه درمانیشناختی رفتاری موجب کاهش باورهای غیرمنطقی در دانشآموزان دبیرستان شبانهروزی در مقیاس کلی باورهای غیرمنطقی و خردهمقیاسهای سرزنش کردن خود، واکنش با درماندگی به ناکامی، نگرانی زیاد توأم با اضطراب، وابستگی و درماندگی برای تغییر، شده است.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023Motivational Manipulation Effect on Sensitivity and Response Bias on Risky as Compared with Conservative People: A Signal Detection Theory Based Analysisتأثیر دستکاری انگیزشی بر حساسیت و سوگیری پاسخ افراد ریسکپذیر در مقایسه با افراد محافظهکار: تحلیل مبتنی بر نظریه تشخیص علامت1752004291FAمحمدعلینظریاستادیار گروه روانشناسی دانشگاه تبریز0000-0002-0340-994Xغلامرضاگل محمدنژاداستادیار گروه روانشناسی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجانظریفهپورعلیکارشناس ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریزامیناسدالهپوردانشجوی دکترای علوم اعصاب شناختی، دانشگاه تبریزJournal Article20151226Signal detection theory (SDT) has consisting of two basic components: A perceptual component, which has to do with the effect of presenting a signal on an observer's perception, and a decision component (criteria), which has to do with an observer's use of response criteria. In the present study, the effect of motivational manipulating has been investigated on the sensivity and response bias in risky people. 34 students of Tabriz Azad University were selected by convenience sampling. Based on scores in the Zuckerman sensation seeking and Eysenck impulsivity questionnaires they were put in risky (9 males and 8 females) and conservative (8 males and 9 females) groups and computer tasks related to the motivational manipulation was performed on them. The results were analyzed by the use of SDT and mixed two-way analysis of variance.
Findings indicated that risky indiviuals in tasks with low scores and conservative indiviuals in task with high scores have had high response discrimination. Since manipulating of ratio affected the response sensitivity; people's discrimination has been more in tasks with low rates than in high rate ones. Score manipulation has affected neither indiviuals nor group’s response bias. But indiviual's response bias in high rate tasks has been less than the low rate ones. As well as risky indiviuals in tasks with low rates, and conservative indiviuals in tasks with high rates, have had a more conservative criterion. So it can be concluded that personality variables in dealing with motivational variables affect response sensitivity and bias.نظریه تشخیص علامت دو جز اساسی را در موقعیتهای علامتیابی مطرح نموده است: جز ادراکی که به بررسی تاثیر ارائه علامت بر ادراک مشاهدهگر میپردازد و جز تصمیمگیری که با سوگیری پاسخ (ملاک) وی در ارتباط است. مبتنی بر نظریه مذکور، در پژوهش حاضر، به بررسی تأثیر دستکاری انگیزشی بر حساسیت و سوگیری پاسخ افراد ریسکپذیر پرداخته شده است. تعداد 34 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز به صورت نمونهگیری هدفمند، بر اساس نمرات کسب شده در پرسشنامه هیجانخواهی زاکرمن و پرسشنامه تکانشگری آیزنک، انتخاب و در دو گروه ریسکپذیر (9 نفر مرد و 8 نفر زن) و محافظهکار (8 نفر مرد و 9 نفر زن) قرار گرفتند و تکالیف کامپیوتری مربوط به دستکاری انگیزشی بر روی آنها اجرا شد. نتایج با استفاده از روش مبتنی بر نظریه تشخیص علامت و تحلیل واریانس دوراهه ترکیبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها بیانگر آن است که افراد ریسکپذیر در تکالیف با امتیاز پایین، و افراد محافظه کار در تکالیف با امتیاز بالا حساسیت پاسخ بالاتری داشتهاند. از آنجا که دستکاری نرخ بر حساسیت پاسخ اثر داشته؛ حساسیت پاسخ افراد در تکالیف با نرخ پایین، بیشتر از تکالیف با نرخ بالا بوده است. دستکاری امتیاز بر میزان سوگیری پاسخ افراد و گروهها تأثیر نداشته است. اما سوگیری پاسخ افراد در تکالیف نرخ بالا کمتر از سوگیری پاسخ آنها در تکالیف مربوط به نرخ پائین بوده است. همچنین افراد ریسکپذیر در تکالیف مربوط به نرخ پایین و افراد محافظه کار در تکالیف با نرخ بالا، ملاک بسیار محافظه کارانهتری اتخاذ نمودند. میتوان نتیجه گرفت که متغیرهای شخصیتی در تعامل با متغیرهای انگیزشی بر سوگیری و حساسیت پاسخ افراد تأثیر میگذارند.دانشگاه تبریزفصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی2717-385283120131023Study of the Relationship between Perfectionism with Life Satisfaction and Aggression among High School Studentsبررسی رابطه کمالگرایی با رضایت از زندگی و پرخاشگری در بین دانش-آموزان دبیرستانی2012194292FAشهرامنوری ثمرینعضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه أزاد اسلامی واحد دزفولغلامرضاخیراله بیاتیانیمدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفولناصرسراج خرمیعضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفولJournal Article20151226The aim of current Research was to investigate the relationship between perfectionism with life satisfaction and aggression among high school students. Accordigly, 370 students (184girls and 186 boys) were selected through random multistage sampling method and then were assessed by Huebner life satisfaction questionnaire (Aslani etal perfect Scale-Revised (2001) and Buss& perry’ aggression scale. Results indicated that perfectionism with life satisfaction and aggression has a significant and positive correlation. Among dimensions of perfectionism, there was a significant positive relation between order and personal standards with life satisfaction and between discrepancy and order with aggression. Results of multiple regression analysis showed that dimensions of order and personal standards are the best predictor of life satisfaction. In addition, dimensions of discrepancy and order can predict aggression in a meaningful manner.هـدف پـژوهش حاضر، بررسـی رابـطه کمالگرایی با رضایت از زنـدگی و پرخاشگری در دانشآموزان دبیرستانی بود. بدین منظور نمونهای به تعداد 370 نفر (186 پسر و 184 دختر) با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی- طبقهای انتخاب و به وسیله پرسشنامه تجدیدنظر شده کمالگرایی اسلانی و همکاران (2001، APS-R)، رضایت از زندگی چندوجهی هیوبنر (2001) و پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992) ارزیابی شدند. نتایج نشان داد که کمالگرایی با رضایت از زندگی و پرخاشگری رابطه مثبت و معنادار دارند. همچنین یافتهها نشان داد از میان ابعاد کمالگرایی، نظم و معیارهای شخصی با رضایت از زندگی و مولفه تفاوت و نظم با پرخاشگری رابطه مثبت معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که نظم و معیارهای شخصی، بهترین پیشبینیکننده برای رضایت از زندگی است. افزون براین، مولفههای تفاوت و نظم میتوانند پرخاشگری را به طور معنادار پیشبینی کنند.